معنی پیوستن، وصل کردن، قرین شدن، مقترن، (حق.) همسر، زوج,, معنی پیوستن، وصل کردن، قرین شدن، مقترن، (حقپ) همسر، زوجپ, معنی /dmsتj، mwg lcbj، rcdj abj، krتcj، (pr,) iksc، xm[,, معنی اصطلاح پیوستن، وصل کردن، قرین شدن، مقترن، (حق.) همسر، زوج,, معادل پیوستن، وصل کردن، قرین شدن، مقترن، (حق.) همسر، زوج,, پیوستن، وصل کردن، قرین شدن، مقترن، (حق.) همسر، زوج, چی میشه؟, پیوستن، وصل کردن، قرین شدن، مقترن، (حق.) همسر، زوج, یعنی چی؟, پیوستن، وصل کردن، قرین شدن، مقترن، (حق.) همسر، زوج, synonym, پیوستن، وصل کردن، قرین شدن، مقترن، (حق.) همسر، زوج, definition,